یورش به خانه علی(ع)

يورش
فاطمه سلام الله عليها حصن علي عليه السلام پس از آن که سران کودتا، علي عليه السلام را به بيعت فراخواندند، او خودداري کرد ( 1 ) و فرمود: «سبحان الله! چه زود به رسول خدا دروغ بستيد. ابوبکر و اطرافيانش خوب مي دانند که خدا و رسولش غير از من کسي را به جانشيني برنگزيدند و اين عنوان تنها زيبنده من است». ( 2 ) ابوبکر به اشارت عمر، ( 3 ) فرمان هجوم به خانه زهرا عليها السلام -اين آخرين سنگر ولايت -را داد و به عمر گفت. با جماعتي به خانه زهرا عليها السلام برو و همه را براي بيعت به اين جا بخوان و چنانچه علي عليه السلام سر باز زد با او بجنگ ( 4 ) و به زور و شدت هر چه تمام، نزد من بياورش. ( 5 ) . عمر که مدتها در انتظار چنين روزي بود و بدون کشته شدن علي عليه السلام کار را تمام شده نمي ديد؛ ( 6 ) بي درنگ با توده اي از آتش و جماعتي از منافقان و آزاد شده هاي قريش ( 7 ) به طرف خانه فاطمه عليها السلام -همان که جبرييل و رسول نيز بدون اذان داخل نمي شدند -هجوم برد و نعره برآورد: به خدا قسم! اگر براي بيعت بيرون نياييد، خانه را با اهلش به آتش خواهم کشيد. يکي با تعجب گفت: فاطمه در خانه است! عمر جواب داد: حتي اگر او باشد. زهرا عليها السلام تا صداي نعره شنيد، با عجله به طرف درب خانه رفته و آن را محکم بست ( 8 ) و از همان جا ( 9 ) به دفاع از علي عليه السلام برخاست و بر آن جماعت گمراه ( 10 ) برآشفت و عمر را عتاب کرد: آيا از خدا پروا نداري؟ ( 11 ) واي بر تو! اين چه جرأت و جسارتي است که به خدا و رسولش کرده اي؟